معنی آ در لغتنامه دهخدا   حرف الف لَیِّنه، مقابل همزه یا الف متحرکه، حرف اوّل است از حروف هجا، و در حساب جُمَّل آن را به یک دارند این حرف چون در اوّل کلمه باشد گاه به همزهء مفتوحه بدل شود، چون در آفکانه، افکانه آفسانه، افسانه شکم حادثات آبستن از نهیب تو آفکانه کند مسعودسعد   هیبتش چون بانگ بر عالم زد افکانه شود هر شکم کز حادثات دهر باشد حامله مسعودسعد   ترکیب من افکانه شد از زایش علت زآن پس که بد از علت و از عارضه حامل سنائی   بپیش خلق شب و روز بر مناقب تست مدار قصّه و تاریخ و آفسانهء من سیف اسفرنگ   ده روزه مهر گردون افسانه ای است افسون نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا حافظ و گاه از اوّل کلمه افتد و معنی کلمه بر جای باشد، چون لاله در آلاله، و درخش در آدرخش، و فکانه در آفکانه ساده دل کودکا مترس اکنون نز یک آسیب خر فکانه کند ابوالعباس   دهخدا
آخرین جستجو ها